جلسه محاکمه عشق بود... عقل که قاضی این جلسه بود عشق را محکوم کرد قلب تقاضای عفو عشق را داشت ولی همه اعضا مخالف او بودند قلب شروع کرد به طرفداری از عشق: آهای چشم مگر تو نبودی که هر روز آرزوی دیدن او را داشتی؟ آهای گوش مگر تو نبودی که در آرزوی شنیدن صداش بودی؟ و شما پاها آماده رفتن به سویش؟ حالا چرا این چنین با او مخالفید؟ همه ی اعضا روی برگرداندند و به نشانه ی اعتراض جلسه را ترک کردن تنها عقل و قلب در جلسه ماندند عقل گفت: دیدی ای قلب همه از عشق بی زارند ولی من متحیرم با وجودی که عشق از همه بیشتر تو را آزار داده چرا هنوز از او حمایت می کنی؟ قلب نالید و گفت: من بدون عشق نخواهم بود و تنها تکه گوشتی هستم که هر ثانیه کار ثانیه ی قبل را تکرار می کنم و فقط با عشق می توانم یک قلب واقعی باشم پس من همیشه از عشق حمایت می کنم چهروز دلخراشـــی ، وقتی خواستی جدا شــی قلبمو دادم دستت ، که عمری داشته باشی ولی زدی شکستیش ، بدون هیچ بهونه عزیزم دلت از سنگه ، تو خاطرم می مونه آخه چرا منو تنها گذاشتی ، منو با گریه او غم جا گذاشتی همش فکـــــــــر می کنـــــــم شاید از اول منو حتی یه لحظه دوست نداشتی ، دوست نداشتی منو یه قلب داغون ، منو چشمهای گریون منه عاشق تو قلبت ، بودم دو روزی مهمون منو هوای ابری ، منو بارون پائیز منو روزهای بی تو ، یه قصه ی غم انگیز آخه چرا منو تنها گذاشتی ، منو با گریه او غم جا گذاشتی همش فکر می کنم شاید از اول ، منو حتی یه لحظه دوست نداشتی چه روز دلخراشـــی ، وقتی خواستی جدا شــی قلبمو دادم دستت ، که عمری داشته باشی ولی زدی شکستیش ، بدون هیچ بهونه عزیزم دلت از سنگه ، تو خاطرم می مونه آخه چرا منو تنها گذاشتی ، منو با گریه او غم جا گذاشتی همش فکـــــــــر می کنـــــــم شاید از اول منو حتی یه لحظه دوست نداشتی ، دوست نداشتی منو یه قلب داغون ، منو چشمهای گریون منه عاشق تو قلبت ، بودم دو روزی مهمون منو هوای ابری ، منو بارون پائیز منو روزهای بی تو ، یه قصه ی غم انگیز آخه چرا منو تنها گذاشتی ، منو با گریه او غم جا گذاشتی همش فکر می کنم شاید از اول ، منو حتی یه لحظه دوست نداشتی چه روز دلخراشـــی ، وقتی خواستی جدا شــی قلبمو دادم دستت ، که عمری داشته باشی ولی زدی شکستیش ، بدون هیچ بهونه عزیزم دلت از سنگه ، تو خاطرم می مونه آخه چرا منو تنها گذاشتی ، منو با گریه او غم جا گذاشتی همش فکـــــــــر می کنـــــــم شاید از اول منو حتی یه لحظه دوست نداشتی ، دوست نداشتی منو یه قلب داغون ، منو چشمهای گریون منه عاشق تو قلبت ، بودم دو روزی مهمون منو هوای ابری ، منو بارون پائیز منو روزهای بی تو ، یه قصه ی غم انگیز آخه چرا منو تنها گذاشتی ، منو با گریه او غم جا گذاشتی همش فکر می کنم شاید از اول ، منو حتی یه لحظه دوست نداشتی
Design By : Pichak |