نمیدونم وقتی می خواد چیزی تموم بشه چرا شروع می شه ؟! چرا این دل ساده من از این همه رو دست خوردن عبرت نمی گیره . چرا دوباره به چیزی واهی امید می بنده؟! چرا نمی خوای باور کنی ؟ چرا نمی خوای بفهمی ؟ آقاجون تو . . . تنهایی . . . برای همیشه . . . باور کن که ستاره ی تو جفتی نداره ! فکر کن که خدا یادش رفته برای تو همدمی بذاره ! تو اومدی روی زمین تا تنها شاهد دوستی ها باشی . تا بری برای بقیه بگی زمین جای خوبیه ! آی آدمها سفر کنید به زمین ! پری کوچولو تو تنها بر می گردی . کسی برات اشکی نخواهد ریخت . کسی بر سر مزارت نخواهد آمد ! هیچ کس تو را به یاد نخواهد آورد . دلم برای دلم می سوزه ! چه دل غریبی دارم ! چقدر در و پیکرش غبار آلوده ! مثل اینکه سال ها کسی بهش سر نزده ! کسی حالش را نپرسیده ! همه چیز براش مثل باد سرد پاییز ه ! میاد و میلرزونه و بی هیچ ردی میروه ! فقط سوز و سرما ست که باقی میمونه . این تمام چیزی است که منو در بر گرفته : یک دل غمگین یک ساز شکسته یک قفس خالی یک چشم خسته از اشک یک آه نیمه در گلو و یک بغز نفس گیر ! . . . پری کوچولو
Design By : Pichak |