سلاممادر کودکش را شير ميدهد و کودک از نور چشم مادر خواندن و نوشتن مي آموزد ... وقتي کمي بزرگتر شد کيف مادر را خالي ميکند تا بسته سيگاري بخرد ... ... بر استخوانهاي لاغر و کم خون مادر راه ميرود تا از دانشگاه فارغ التحصيل شود وقتي براي خودش مردي شد پا روي پا مي اندازد و در يکي از کافه ترياهاي روشنفکران کنفرانس مطبوعاتي ترتيب ميدهد و ميگويد: عقل زن کامل نيست....منتظر حضورتان هستم شايد درد دل هايمان يکي باشد.
يا حق.
سلام
با اين مطالب قشنگ ،زيبا،عارفانه، و به راحتي وبلاگت در خانه ي قلب جا ميکنه
فقط امنان از بعضي تصاويرت که ويران ميکنه
موفق باشي عزيز
vaaaaaaaaaaay
che ghashang :(